کد مطلب:29248 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:99
4031. شرف الشعرا، قوامی رازی می گوید: چو صاحبْ شریعت پس از كردگار سپهدار اسلام، شیر خدای گزارنده در یاریِ شرع، تیغ ستاننده از پهلوانان روان ولی نعمت اهل دین از رسول نخورده نبیذ و نجُسته سماع مُعلّی ز نسبت، معرّی ز عیب زتقواش حلّه، ز پرهیز تاج فروهشته از علم، بُرقع به روی مبارز چو روباه گم راه بود اگر كارزار علی نیستی سپر بود در پیش دین، تیغ او به مردی حدیث علی گو، مگوی چو گویی به علم علی بود كس سرافراز از اصحاب، وز اهل بیت ولیكن یقین دان كه فاضل تر است علی چون محمّد نگویم كه هست ولی گویم از اُمّتش بهتر است ز بعد علی یازده سیّدند همه پاك و معصوم و نص از خدای ز جدّ و پدر یافته علم دین یكی مانده زیشان نهان در جهان
.
ثناگوی بر صاحبِ ذوالفقار
امیر عرب، سیّد بردبار
برآرنده از بت پرستان دَمار
گشاینده در نصرت دین، حصار
ولی عهدِ پیغمبرِ كردگار
نكرده زِنا و ندیده قمار
بری از خطا و برون از عوار
ز عصمت ردا، وز طهارت اِزار
نبوده چو جاهل خلیع العذار
ز شمشیر آن شیر، در كارزار
شدی اهل اسلام را كار، زار
همی كرد در راه حق، جان سپار
كه رستم چه كرده است و اسفندیار
خِرَد گوید:از روی او شرم دار
همی كن ز هر یك جدا افتخار
محمّد ز پنج و علی از چهار
رهی، چون بود چون خداوندگار؟
یكی مرد باشد فزون از هزار
به میدان دین در، ز عصمت سوار
پیمبرْ وقار و فرشته شعار
نه از روزگار و نه ز آموزگار
جهانی از او مانده در انتظار.[2].